1) حضرت استاد سعادت پرور مجتهد مسلم و از شاگردان خاص الخاص حضرت امام و حضرت علامه محسوب می  شده است.


٢) به نوعی وارث معنوی حضرت علامه طباطبایی محسوب شده و به نظر می آید که بیش از همه شاگردان, سبک معرفتی  و تربیتی علامه و آیت الله سیدعلی قاضی را دنبال کرده است.


٣) ایشان دارای روحیه ولایی و انقلابی و از مبارزین انقلاب و یاران حضرت امام بوده و رفاقت نزدیک ولی پنهان با مقام معظم رهبری داشته اند مقام معظم رهبری در پیام خود و از ایشان به عنوان "عالم عارف", "نمونه صفا و اخلاص" و مهمتر از همه "ترویج دهنده معارف الهی و توحیدی" و "از خوبان روزگار" و... یاد کرده اند


۴) گمنام بوده و بیشتر مردم معمولا ایشان را نمی شناختند تا اینکه وقتی رحلت کردند به خاطر پیام تسلیت رهبری و اقامه نماز میت توسط حضرت آیت الله العظمی بهجت معروف تر شدند. گمنامی و ترویج مسایل سلوکی باعث شده بود که ایشان مثل حضرت امام و آیت الله قاضی و... تحت فشار و اذیت عده ای از اهل علم قرار بگیرند. عملا ایشان را هم مثل آیت الله قاضی و... به حاشیه حوزه برده  و تحت فشار قرار داده بودند و عجیب اینکه ایشان بعد از رحلت معروف تر و مورد اقبال بیشتر واقع شدند. معروفون فی السما و مجهولون فی الارض...


آیت الله سعادت پرور شاگردان زیادی تربیت کرده ک غالبا علمای ربانی و وارسته و هرکدام به اندازه ظرف وجودی خویش از استادشان استفاده نموده اند. آیت الله سعادت پرور عده ای از شاگردان خود را را برای تربیت سالکین الی الله آماده کردند.  نقل قول های زیادی هم درین باب هست که بعضا قول سدید نیستند. انتخاب استاد مساله دقیق و لطیفی است و صرفا با ملاک های ظاهری مثل نقل قول های مختلف نمی توان به آن رسید. اگر بنا بر معیارهای صرفا ظاهری می بود قاعدتا هیچ کس نباید برای تلمذ و تهذیب نزد امام خمینی و علامه و ایت الله سعادت پرور و آیت الله قاضی و... می رفت چون اینان مورد طعن و لعن برخی از بزرگان اهل علم بودند(معمولا این بزرگان هم از سر احساس تکلیف دینی مخالفت می نمودند ولی گاهی تشخیص اشتباه داشتند).از طرفی شیادان و رهزنان راه هم بسیارند. با این وصف نمی توان هرکس را به راحتی رد یا تایید کرد. پس معیار تشخیص استاد چیست؟

حضرت علامه طباطبایی در کتاب شریف لب اللباب درین باب می فرماید:


" استاد شناخته نمى‏شود مگر به مصاحبت و مرافقت با او در خلأ و ملأ تا به طور یقین براى سالک واقعیّت و یقین او دستگیر شود، و ابدا به ظهور خوارق عادات، و اطّلاع بر
اسرار خواطر افراد بشر، و عبور بر آب و آتش، و طىّ الارض و الهواء، و استحضار از آینده و گذشته و امثال این غرائب و عجائب نمى‏توان پى به وصول صاحبش برد زیرا که این‏ها همه در مرتبه مکاشفه روحیّه حاصل مى‏شود و از آنجا تا سرحدّ وصول و کمال، راه به نهایت دور است و تا هنگامى که در استاد تجلّیات ذاتیّه ربّانیّه پیدا نشود استاد نیست، و به مجرّد تجلّیات صفاتیّه و اسمائیّه نیز نمى‏توان اکتفا کرد و آنها را کاشف از وصول و کمال دانست.

در جائى که تحقیق و تدقیق در حال استاد و شیخ متعذّر یا متعسّر باشد باید توکّل به خدا نموده و آنچه را که او بیان مى‏کند و دستور مى‏دهد با کتاب خدا و سنّت رسول خدا و سیره ائمّه طاهرین - صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین - بسنجد اگر موافق بود عمل نماید و الا ترتیب اثر ندهد. بدیهى است چون چنین سالکى با قدم توکّل به خدا گام برمى‏دارد شیطان بر او سلطه نخواهد یافت:

انَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ علَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ - انَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ"