اولیای الهی با مطرح کردن معرفت نفس و تاکید بر قابیت های بسیار بالای نوع انسان ها، همه را تشویق به بلند همتی می کنند. این بلندهمتی:

1)شامل بلندهمتی سلوکی و قناعت نکردن به حداقل ها در امور معنوی می شود

2) از آنجا که در نگاه ایشان مسایل دنیا و تحصیل و کار و... جدا از سلوک نبوده، بلکه عین سلوک هستند در مسایل دنیا و وظایف طبیعی زندگی هم به شدت توصیه بر بلندهمتی دارند

در مورد اول اولیا الهی غیر از قله توحید و رسیدن انسان به جوار وصل الهی و فانی شدن در وجه الله، همه مسایل معنوی و مقامات معنوی را کوچک دیده و به شدت از توجه به آنها پرهیز می دهد هرچند که این امر به تدریج و مرحله به مرحله اتفاق می افتد. درواقع هرکس در مرحله خودش، با راهنمایی استاد به این نکته می رسد که هنوز کاری نکرده و تا به وجه الله نرسد در زمره هلاک شوندگان است(کل شی هالک الا وجهه)

درین نگاه توحیدی عالی، مکاشفات و اخبار غیبی و طی الارض و... به هیچ وجه ارزش چندانی نداشته بلکه اگر سالکی گرفتار اینها بشود ممکن است خود اینها باعث توقف یا حتی سقوط او بشود.  اگر این مسایل برای سالک پیش آید سالک باید بدون اعتنا عبور کند و اصلا در پی این مسایل نباشد چرا که اهل توحید و معرفت با اهل کرامت خیلی متفاوت اند و فقط دربند خدا هستند نه در بند این مسایل.... اهل توحید  وقتی هم که به مراتب بالا رسیدند مامور به ظاهر بودند و هرچند اذن داشتند دست در سفره الهی نمی بردند.

در مسایل جاری دنیوی اولا باید همه را جهت و معنای الهی داد و نیت انجامشان را برای مولا باشد. ثانیا بلندهمت بود و به حداقل ها راضی نشد مثلا

بالاترین مدارک تحصیلی را داشت

بالاترین خدمات به مردم را داشت

بالاترین رتبه های علمی را حائز شد تا زینت اهل بیت گشت

زمینه سازی شود تا در انقلاب اسلامی برای خدمت به ولایت فقیه در بالاترین جایگاه ها آمادگی حاصل شود تا انقلاب به تعبیر حضرت امام دست نااهلان نیفتد و...