فرازهایی از نامه های حضرت استاد سعادت پرور:
مبادا که مصیبات و ابتلائات دنیا، شما را از سیر باز دارد، حاشا و
کلا که این، نه رفتار عاشق و محب است. عاشق باید پیش از سوختن، پرواى سوختن را
بسوزاند. نمىبینى پروانه را پیش از آنکه بسوزندش، آتش بسوخت خرمَن پروا را، در
کافى است از حضرت صادق- علیهالسّلام- که فرمود:
«إِنَّما الُمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ کَفَّةِ الْمیزانِ؛ کُلَّما زیدَ فِى إِیمانِهِ زیدَ، فِى بَلآئِهِ.
به راستى که مؤمن، هم چون کفّهى ترازو مىماند که هر مقدار ایمانش افزایش یابد، گرفتارى [و امتحان] او افزون مىشود..
ابتلائاتى که براى بشر پیش مىآید، اکثراً براى آن است که متوجه حضرت حق بشود و از غفلت، خارج شود، و متوجه منبع فیض گردد. و ابتلائاتى که براى سالک پیش مىآید، ابتدا براى همان معنى است و پس از آن، براى آن است که منقطع از عالم و خود گردد تا هر روز منزلى را پس از منزلى سیر نماید. پس باید این ابتلائات را که براى هر کس- به خصوص براى سالک- پیش مىآید، از الطاف و عنایات حضرت حق نسبت به بندهاش دانست.دنیا، جاى خوشى نیست تا با پیشنیامد ابتلائات، خوشىِ آن را طالب شویم. اما این که ابتلائات انبیا و اولیاى خدا براى چه مىباشد، جاى دیگر دارد...
دشوارى راه و تاریکى شبهاى هجران براى سالک، بدترین مصیبت است؛ لذا گاه به فکر آن افتد که سوداى یار از ضمیر خود خارج کند و دست از این کار بکشد؛ لیک یار را با ما محبتى است پنهان از دیدهى ما، چون این خیال در ما ایجاد شود، با زنجیر محبتش ما را در بند خود اندازد و انعامهایى کند، چون قدرى اشتیاق تازه و جدیدى در ما پیدا شود، نزدیک است که به واسطهى انعامات، از تحت عبودیتش خارج شویم، باز زنجیر عبودیت به گردن ما نهد.
آرى، وادى عشقِ حق، وادى عجیبى است، صدها در آن افتند و یکى به مقصد پى برد، با آن که جذبات حق در هر حال، او را از انحرافات و ادبارها به سوى خود مىکشد، لکن جهل ما، ما را بدان دارد که گرفتار نهنگها و آتشها و ... بشویم